مراتع یکی از ارزشمندترین سرمایههای طبیعی هر سرزمینی است، زیرا نقش مهمی در حفظ چرخههای اکولوژیکی و جلوگیری از فرسایش خاک دارند. بهرهبرداری درست از این منابع نیازمند دانش و تجربه است، بهویژه برای چوپانانی که با دامهای خود به این عرصه وارد میشوند. اما چوپانان غیر ایرانی (عمدتا افغانی) بدون تجربه و تخصص کافی به جان مراتع کشور افتادهاند.
مراتع زیستگاه گونههای مختلف جانوری و گیاهی است. چوپانان باید فراتر از یک شغل سنتی، مسئولیت حفاظت از این اکوسیستمهای حیاتی را درک کرده و با اصول چرا و مدیریت مراتع آشنا باشند. تنها با ترکیب دانش و دغدغه برای محیط طبیعی است که میتوان بهرهبرداری پایدار از این ثروتهای ملی را تضمین کرد. به عبارتی دیگر چوپان باید به این محیط طبیعی احساسی فراتر از محلی برای کسب درآمد داشته باشند.
«عباس محمدی» کنشگر محیط زیست در این باره به روزنامه اینترنتی فراز میگوید: «در کشور ما مراتع و جنگلها به درستی مدیریت نمیشوند. امروز در ایران جنگلها، مراتع و طبیعت رها شده است. به این معنا که دولت از نیروهای نظارتی استفاده نمیکند و عدهای از مردم طبیعت را به فرصتی برای سوء استفاده تبدیل کردهاند. در این عرصه باید یک مدیریت قوی وجود داشته باشد که فعلا در ایران شکل نگرفته است.»
او ادامه میدهد: «اما حضور چوپان خارجی مشکلات را تشدید کرده است. قبلا در نظامهای عشایری، روستایی و محلی، افراد در محیط طبیعی زندگی خود ریشه و ماندگاری دیرینه داشتند. این افراد به صورت تجربی و بر اساس دانش بومی دریافته بودند که چگونه جنگلها و مراتع استفاده کنند تا آن محیط حفظ شود. در چند دهه اخیر نظام عشایری و روستایی در جهت آشوب و پریشانی، به شدت متحول شده و نظاممندی پیشین از بین رفته است. برای مثال در مناطق زاگرسی تعدادی ریشسفید حضور داشتند و بزرگترها تصمیمگیرنده بودند و تشخیص میدانند که در چه زمانی باید از مراتع استفاده کرد. حتی آنها مشخص میکردند که هر خانوادهای چه تعداد دام را میتواند به چرا ببرد.»
این کنشگر محیط زیست ادامه میدهد: «اما این سیستم به هم ریخت و ایلراهها به جادههای ماشینرو تبدیل شدند. در این شرایط استفاده از مرتع و جنگل به شکل بیرویه انجام میشود. حدود ۷۰ ساله گفته میشود که در ایران تعداد دام در مراتع از ظرفیت و تولید علوفه بیشتر است. امروز نسبت به ۵۰ سال پیش، تعداد دام بسیار بیشتر است و نسبت دام به ظرفیت مرتع نیز بیشتر از قبل از بین رفته است. در این حالت چرای دام به افرادی سپرده شده است که از خارج کشور آمدهاند که با سرزمین ما آشنایی ندارند. این افراد نمیدانند چه زمانی برای چرای دام مناسب است. از سوی دیگر بسیاری از این افراد که از افغانستان به ایران آمدهاند در شغلهای دیگری مشغول به کار بودند و در زمینه پرورش و چرای دام تجربه کافی ندارند. وقتی چوپانان درک علمی و تجربی کافی نداشته باشند نمیتوانند در این حوزه به درستی به نفع محیط طبیعی عمل کنند. برای مثال وقتی باران میآیند در نظامهای قدیم دام را به مرتع نمیبردند، زیرا سم حیوانات زمین را له و رویش گیاه را مختل میکند. اما امروز چنین چیزی حتی رعایت نمیشود.»
عباس محمدی در ادامه میگوید: «همچنین چوپانهای غیرایرانی اصلا قدرت تصمیمگیری ندارند، زیرا جایگاه شغلیاش متزلزل است و کوچکترین اعتراضی میتواند منجر به بیکاری او شود. در این حالت مراتع ما به شدت مورد بهرهکشی کاملا بیرویه قرار گرفتهاند. در چند دهه گذشته مدیریت کلان کشور دچار یک اشتباه محاسباتی بزرگ نیز بوده است. اینگونه القا میشود که سرزمین ما بسیار بزرگ و با امکانات بیشمار است و میتوانیم خودکفا شویم و نه تنها برای این جمعیت فعلی بلکه برای جمعیت بیشتری غذا تامین کنیم. با این محاسبات اشتباه دروازه کشور را برای روی افغانها بازگذاشتهاند. این در صورتی است که ظرفیتهای کشور ما مانند منابع آب وخاک مناسب بسیار محدود است و ما به هیچ عنوان نمیتوانیم تغذیه جمعیت کنونی را در حد استاندارد تامین کنیم. تعداد زیادی مهاجر در این سالها وارد کشور شدهاند و الان به کلاف سردرگمی تبدیل شده است؛ بنابراین این بحران به چند معضل پیچیده تبدیل شده است که از نظر اخلاقی و انسانی نمیدانیم با این تعداد از مهاجرین چه کنیم و از سوی دیگر ظرفیتهای کشور ما مانند آب، خاک، تامین اجتماعی و آموزش و پرورش نیز توانا ارائه خدمات به این جمعیت را ندارد.»
نگهداری از مراتع ایران بهعنوان یکی از مهمترین منابع طبیعی کشور نیازمند برنامهریزی دقیق و مدیریت پایدار است. تأمین دانش بومی و تجربه محلی در کنار نظارتهای کلان میتواند چرخه بهرهبرداری از این سرمایههای ارزشمند را بهبود بخشد. در غیاب این اقدامات، مراتع کشور با خطر فرسایش، کاهش تنوع زیستی و تخریب اکولوژیکی مواجه خواهند بود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟